95
همه دارن به جون 95 غر میزنند که بیا و زودتر تموم شو.
ولی من 95 رو دوست داشتم .
95 یکی از غیرقابل پیش بینی ترین و پر هیجان ترین سال های عمرم بود.سالی که هیچ دوروزش مثل هم نبود.
سالی که سورپرایزاش تمومی نداشت.انقدر غیرقابل پیش بینی که حتی تو این چند روز باقی مونده ش هم انتظار هر سورپرایزی رو دارم.و البته دعا میکنم بخیر بگذره..
95 ,سال واقعیــت بود،سالِ دیدارهای دور از انتظار.
سالِ خاطراتِ تکرار نشدنی.
شگفتگی های پی درپی
و البته سختی ها و اشک ها و اذیت های خاصِ خودش را داشت.اما
الان که فکر میکنم میبینم که حتی اذیت هاشم خوب بود!همش باعث شد خودمو بهتر بشناسم و قوی تَر شم...باعث شد عاقلتر بشم و تا حدودی بفهمم از زندگی چی میخوام ..و با واقعیت های زندگی روبه رو شم و اونا رو بپذیرم.
نودوپنج انقدر پر خطر و خاطره بود که نمیتونم با دو خط راجبش حرف بزنم.به رسم هرسالم ان شاءالله خلاصه ی اتفاقات و تلخی ها و شیرینی های امسال هم تا قبل سال تحویل مینویسم ..
فعلا این پیش درآمد باشه تا نوشتن پستِ اصلی که احتمالا رمزدار خواهد بود :)
روزای آخر سالتون به خیر و خوشی بگذره؛ ان شاءالله ..