من به دستای خدا /خیره شدم معجزه کرد ..
يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۰ ق.ظ
این روزها؛ طی برخوردهای جدی که با شخص شخیص خودم داشتم؛
عاقل درونم از خواب ناز بیدار شده و متنبه گشته !
به این نتیجه رسیدم که هر رفتاری داشتم تو این سال ها؛ در نهایت بهترین کار ممکن بوده.
به این نتیجه رسیدم باید سعی کنم به همین رویه ادامه بدم.
به این نتیجه رسیدم که نباید از رو احساس تصمیم بگیرم.نباید بذارم احساسم درگیر کسی بشه !
به این نتیجه رسیدم که باید دست از فکر کردن بردارم و در حال زندگی کنم.چون هیچکس آینده رو ندیده.
به این نتیجه رسیدم که اینجای کار،برای من؛ فقط یک چیز جواب میده.
خیره شدن به دستای خدا و معجزه خواستن ...
۹۵/۰۴/۲۷