°•نیـــلگــــــــون•°

به رنگ آسمـــــان ..

°•نیـــلگــــــــون•°

به رنگ آسمـــــان ..

آخرین مطالب

  • ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۱۰ 186
  • ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۵ ارشد
  • ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۱۶ 95

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۴ هیچ!

محبوب ترین مطالب

  • ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۴ ......

عنوانم نمیاد!!

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۵۳ ب.ظ

-مشتری:این چنده؟

+من:فلان قدر.

-اون چنده؟!

+فلان قدر.

-اون یکی چنده؟!

+فلان قدر

-خانوم جنس حراجی نداری؟!

من در حالیکه میگم چند لحظه؛یه سری بلوز که خودمون سی و هشت خریده بودیم و برند گپه و با اینکه قشنگه ولی خوب فروش نرفته و میخوایم زیر قیمت ردش کنیم رو روی ویترین میارم و نشونش دادم.

گفتم این تو حراجه زیر قیمت خرید.28 تومن!


مرتیکه پررو میگه بیست بده ببرم! :|

گفتم شرمنده؛ یه هزار تومنی پایین تر نمیشه.الان یه جوراب شلواری (ترک) 28 تومنه!! 

اونوقت بلوز آستین بلند مارکدار رو میخوای ببری 20تومن؟! 

گفت این جوراب شلواری که پای دخترمه چند خریده باشم خوبه؟!

خواستم بگم ده تومن؛یه مکث کردم و گفتم پونزده تومن.

شوهره گفت سیزده تومن! یه لبخند زدم گفتم قیمتش همینه.

زنه گفت چرا؟! چون تو پای بچه ی من بود گفتی انقدر؟!

گفتم ازونجایی که میبینم شما برای یه بلوز که مارکم هست و هجده تومن زیر قیمت خرید مغازه داره؛ بیشتر از بیست تومن پول نمیدید!!!


خلاصه دیدم چهار نفری کم آوردن یهو هی زر میزدند مخ منو میخوردن.میل بیرون رفتن از مغازه هم نداشتن.د آقا برو بیرون وقتی وسعت نمیرسه.چرا رو اعصاب فروشنده راه میری لامصب !



+از جمله کارایی که اعصاب فولادین میخواد همین کاره. صبح تا شب انواع اقسام آدما؛ با فرهنگ ها و وضعیت مالی مختلف پاشونو میذارن تو مغازه و من موظفم با همشون با احترام و لبخند برخورد کنم!

و تا حد ممکن هم از کل کل بپرهیزم.اما گاهی بعضی مشتری ها واقعا رو اعصابن و نمیشه عین چی وایساد و فقط نگاهشون کرد . واقعا نمیشه! 


+این روزا که موقع خرید عیده و پاساژ شلوغه؛ به مراتب بیشتر با آدم ها و فرهنگ ها و ماجراهای مختلف روبه روام.

با آدم هایی با وضع مالی ضعیف.بچه هایی که مدام آه میکشن برای داشتن یه لباس یا کیف.زن هایی که دلشون میخواد بهترین لباس ها رو برای بچه هاشون بخرن و نمیتونند...مردایی که موقع پول دادن دستشون میلرزه...

زن هایی که حتی اختیار لباس خریدن برای بچه شون هم ندارند و مدام به شوهره نگاه میکنند و میگن هرچی تو گفتی...( چون اخلاق شوهره رو میدونند و واقعا میترسن ازش..و چقد دلم میسوزه برای اینجور زن ها)پرو کردن هزار تا لباس و خریدن یکی و پس آوردن مجدد که شوهرم خوشش نیومد!!!! شوهرم دیشب تا صبح نخوابید!!!

و ایضا  اومدن آدمای لارج..آدمایی که قیمت براشون مهم نیس..آدمایی که شوهره میگه همش قشنگه هرچی خودت خواستی؛ آدمایی  که موقع دادن کارت دستشون نمیلرزه! بچه هایی که برای داشتن یه کیف یا ساعت آه نمیکشن ...


آدم های بیشعور؛ آدم های عقده ای؛ آدم های محترم؛ آدم های با شخصیت و بی شخصیت!

این روزا بازار همشونو بهم نشون میده.همشون!


++عاجزانه درخواست میکنم برای قوی شدن اعصاب من این چندروزه دعا کنید و دعا کنید من عنان از کف ندم جلوی بعضی از آدم های پررو و بی ادب و مجبور نشم حقشون رو بذارم کف دستشون و از مغازه بندازمشون بیرون.مرسی.اه


+++ حین نوشتن این پست یه خانوم اومد برای دختر سه ماهش خرید کرد..سارافون و جوراب شلواری و پاپوش و هد..یه دست لباس خیلی خوشگل و ناز..حساب کردم رفت دم در از شوهرش پول بگیره نمیداد..اونم جلوی چند نفر...هرکاری کرد پول نمیداد.آخر اندازه پول سارافون بهش پول داد.اومد گفت ببخشید فقط سارافونو میبرم..خدایا قدرتی عطا کن دستمونو جلوی شوهر جماعت دراز نکنیم هیچوقت..

اونوقت مردای نادان زبونشون سه متر درازه که آره! خدا تو قرآن گفته چهار تا زن بگیرید!!

شما همین یه زن و بچه هاشو برس و تامین کن؛ چهارتا پیشکشت! 

۹۵/۱۲/۱۳ موافقین ۳ مخالفین ۰
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

ماجراهای پاساژ

نظرات  (۲)

هووف خیلی سختهههههه:((من توانش رو ندارم ://
روانم به هم میریزه :(

پاسخ:
آره واقعا کارِ هرکسی نیست
اعصاب پولادین میطلبه
۱۴ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۰۲ یا فاطمة الزهراء
من خدا رو شکر هیچ وقت آه نکشیده بوده سالی که واقعا وضع مالی مون بد بوده ولی نذا‌‌شتن من کمبودی حس کنم نمیدونم اینایی که بچه هاشون حسرت به دل می مونن مگه چقدر مشکل دارن؟
راستی نمیدونستم فروشنده ای :) خدا صبرت بده واقعا و فقط مشتری های خوب و باحال و بامزه قسمتت کنه من خودمم یه تایم کوتاه فروشندگی کردم میفهمم حرفاتو خیلی بده که مجبوری احترام نگه داری و خفه شون نکنی یه عده ای رو :|
پاسخ:
فاطمه خیلی مشکل دارن خیلی!بعضی از مردم که تعدادشون کمم نیست واقعا فقیرن.هنر کنند شکمشون رو سیر کنند و کرایه خونه شونو بدن ..خب معلومه این وسط نمیتونند بهترین ها رو برای بچه شون بخرند و بچه حسرت خیلی چیزا رو دلش میمونه..

عع چطور نمیدونستی؟!همین أواخر یه پست نوشتم والا با این رمزاشون!:دی وقایع مغازه بود دیگه.تازه یه برچسب هم دارم ماجراهای پاساژ 😁😆

خدا از دهنت بشنوه خواهر!!الهی آمین.خدا مشتری های خوبُ زیاد کنه واقعا :))))

واقعا؟! کی کجا چجوری فروشنده بودی؟! :))
با تچکر از ابراز همدردی شما :)) چک میخوان بعضیاشون!چک ! :|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی