°•نیـــلگــــــــون•°

به رنگ آسمـــــان ..

°•نیـــلگــــــــون•°

به رنگ آسمـــــان ..

آخرین مطالب

  • ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۱۰ 186
  • ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۵ ارشد
  • ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۱۶ 95

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۴ هیچ!

محبوب ترین مطالب

  • ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۴ ......

ملتِ فضول

شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۰۹ ق.ظ

خانوم ت را از روزهای دبستان میشناسم.صاحب لوازم تحریری نزدیک مدرسه بود.هرروز وقتی زنگ خانه میخورد با بچه ها دوان دوان به مغازه ی کوچکش میرفتیم و برچسب باربی و دفترچه ی خاطرات و این چیز ها میخریدیم.


القصه این خانوم ازآن سالها با ما آشناست.چند روز پیش با مامان برخوردی داشت و از آنجا فهمیدم که ایشون زیادی فضول تشریف دارن.به مامان حرفهایی زده بود از قبیل چقدر لاغر/چاق شدی!چرا این رنگ مو رو گذاشتی؟!و حتی شلوارتو از کجا خریدی!!!


امروز دیدم تو پاساژ میچرخن.چندبار از جلوی واحدم رد شد و من هربار خودمو زدم در ندید.با گوشی ور رفتم،لباس ها رو مرتب کردم که باهاش چشم به چشم نیفتم!!انقدر رفت و آمد که آخر خسته شد و پاشد اومد داخل مغازه !!!


سلام علیک کردم و گفت آفرین که حجاب داری!خیلی خوبه که اینجوری هستی،ولی مامانت که اینجوری نیست!!

گفتم چه ربطی داره؟!اتفاقا مامانم منو تشویق کرده محجبه باشم.و اینکه قبل دنیا اومدن داداشم،خودش چادری بوده!


گفت درس نمیخونی؟!گفتم تموم شده.گفت چی خوندی؟!گفتم رشته ی دختر شما !!

گفت کجا خوندی؟!گفتم دانشگاه دختر شما :))))

دخترش چهار سال از من بزرگتره.

گفت عع نمیخوای بری دنبال کار مرتبط با رشته؟!گفتم نه فعلا که اینجا کار دارم.گفت تنها اینجا رو میچرخونی؟گفتم بله!دختر شما چیکار میکنه؟یادمه تو مغازه تون مشغول بود!

گفت تو بیمه ست الان.گفتم عععع؟؟!نمایندگی بیمه رو دختر شما گرفته؟گفت آره.

گفتم ارشد چی خونده.گفت هیچی!گفتم با لیسانس؟!مگه میشه؟!گفت چرا نمیشه!!!گفتم چجوری؟؟رفته درخواست نمایندگی داده؟!تایید کرد!!

گفتم به به چه رشته ی خوبی خوندیم ما :)) چه قدر خوبه و منم برم یه نمایندگی بیمه بگیرم حتی!! :))

خلاصه خیلی جا خورد و اصن پشیمون شد ازینکه اومد تو مغازه :دی یکم در مذمت ارشد و بیخود بودنش حرف زد و اینکه اول بریددنبال کار بعد ادامه تحصیل،که دخترش از مغازه بغلی اومد و باهام احوالپرسی کرد و رفتند.


باید بگم که راضیم از خودم.با یه فضول باید در همین سطح رفتار کرد :))))





+امروز تو پاساژ خیلی ماجرا داشتیم منتهی انقدر خسته ام که نمیتونم بیشتر ازین تایپ کنم..


۹۵/۱۲/۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

نظرات  (۱)

از این فوضول ها بدم میااادا 
خوبش کردی 
پاسخ:
منم >_____<

فکر کنم ادب شد یکم :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی