°•نیـــلگــــــــون•°

به رنگ آسمـــــان ..

°•نیـــلگــــــــون•°

به رنگ آسمـــــان ..

آخرین مطالب

  • ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۱۰ 186
  • ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۵ ارشد
  • ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۱۶ 95

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۴ هیچ!

محبوب ترین مطالب

  • ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۴ ......

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

صبح که تنها اومدم مغازه؛ طبق معمول ابتدا به امور نظافتی هر دوتا واحد رسیدم !

تو اونیکی مغازه بودم که از فاصله ی دووووور! یه چهره ی فوق العاده آشنا دیدم و در جا حدس طرف بازیگر معروفی ه! یه بازیگر خیلی معروف!

خب ازون فاصله، و از اونجایی که بازیگران[ بازیگران مرد البته! ] در حالت عادی و معمول رنگ و لعاب صورتشون صفره؛ فکر کردم شاید فقط شبیه اون بازیگر مد نظرمه! !

جارو رو گرفتم و راه افتادم سمت واحد کوچیکه که اونجا رو آب و جارو کنم؛ که دیدم بعله ...یه عده آدم دورش حلقه زدن و دارن ازش عکس و امضا میگیرن !

مشغول جارو زدن بودم که دیدم داره میاد سمت مغازه ی ما!

جارو به دست رفتم دم در و بلند گفتم سلام!😁

بهم لبخند زد و گفت سلام!

همسر و دخترش با یه آقای دیگه همراهش بودند.

با نیش باز گفتم :من از فاصله ی خیلی دور شما رو شناختم!😁خوشحالم که از نزدیک میبینمتون!😁😂😂

خلاصه سرتکان دهان و لبخند زنان! از جلوم رد شدن و به راه خود ادامه دادند! 

و من افسوس خوردم که چراع گوشی نازنینم تو جیبم نبود تا یه سلفی از خودم و خودش همراه با جارو بندازم😁😂😂

در حال افسوس خوردن بودم که همسایمون اومد گفت مجید مظفری بود ها !!

گفتم عععع اسمش نوک زبونم بودها! یادم نمیومد!

فک میکردم اسم فامیلیش رضا کیانیان و این چیزا باشه!!😂

گفت خوب بود اون موقع که گفتی از فاصله ی خیلی دور شما رو شناختم بهت میگفت من کیم؟!

تو هم برگردی بگی رضا کیانیان!!! بد ضایع میشدی ها :))😂😂😂😂😂😂😂

.

.

بله دوستان !!این بود خاطره ی من و یک بازیگر خیلی معروف که از فاصله ی خیلی دور شناختمش!:)))) :دی


🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

چند روزه حالم گنده و هی دارم گند میزنم به همه چی.

.

.

گند زدم !

🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

وقتی اعصاب ندارم و شهردار مملکت رو رد میکنم !! :|

🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

ازون وقت هاست که دل و مغزم ، داره از شدت فکر و خیال متلاشی میشه اما نمیدونم چجوری باید حرفامو بنویسم یا به کی حرفامو بگم که حوصله ش سر نره یا خنده ش نگیره یا با خودش نه اووووف باز این دختر غر زد..!


میدونید ؛ احساس میکنم به طرز عجیبی بزرگ شدم. بزرگ شدن مشکلی نیست! اتفاقا خوشحالم ازینکه از هر نظر به بلوغ رسیدم! خوشحالم که پخته شدم ! خوشحالم خیلی چیزا دیگه واسم مهم نیست و نسبت به خیلی چیزایی که قبلا برام مهم بوده بی تفاوت شدم !

اما کاش فقط احساس بزرگ شدن میکردم ..!

من نه فقط احساس بزرگ شدن دارم؛ بلکه فکر میکنم پیر شدم! حس میکنم چیزی از جوونیم نفهمیدم! حس هدر رفتن عمر دارم ! حس بالا رفتن سن ! حس نرسیدن به یک سری حقوق طبیعی! حس میکنم که زیادی ساده به دنیا نگاه میکردم...

این حس از کجا سرچشمه میگیره؟ ! از مدرک بی ارزشی که چهار سال و نیم آزگار براش جون کندم !

از سوختن سالهای شونزده و هفده و هجده سالگی که سر غولی به نام کنکور دود شد رفت هوا!

از دیدن دخترای متولد 78/79 که بی نهایت بزرگ شدند و بی نهایت عقلشون میرسه و میدونم عمرشونو اینجوری تباه نمیکنند! بخدا این بچه ها دارند زندگی میکنند !

وقتی میبینم دخترای متولد 77/78 دسته جمعی پا میشند میرند کیش و برمیگردند؛ میگم ای دل غافل !!!! عععععععع! 

وقتی دختر 76عی تو پروفایلش میزنه medical student حس میکنم کل عمرم به هدر رفته و تک تک آرزوهام آوار میشه رو سرم..

وقتی جلو آیینه وایمیسم موهامو شونه بزنم و بین شب سیاه موهام سه تا تار سفید بلند میبینم..

وقتی همسن و سال هات میان برای بچه شون سیسمونی میبرند..

وقتی گاه و بیگاه سروکله چند نفر پیدا میشه ولی هنوز اونی که باید باشه ، نیست...

وقتی یه نفر چشمتو میگیره و ..هههه..پس فردا با زن و بچه ش جلوت ویراژ میره ! میگم ای واااای دخترش پنج سالشه! حداقل شیش سال دیر چشمتو گرفت !

خب لامصب ها لاقل یه حلقه توی اون انگشت کوفتی بذارید که انقدر با اعصاب روان آدم بازی نکنید !

وقتی .....


الان این دلایل کم بود یا بازم براتون بگم؟

حس بزرگ شدن همراه با پیری مفرط دارم...اگه دارویی برای درمان این درد هست لطف کنید برام تجویز کنید که از شدت فکر و خیال دارم از دست میرم..


🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

به معجزه ای که توی دستهامون بود، به دستای پر از نورمون قسم،

به همه ی لحظه های پر از بیم و امید ..به تک تک حاجت های دور و نزدیک..

به حال خوش همه ی اون لحظه ها؛به صدق الله العلی العظیم ؛

به زمان برکت گرفته مون؛ به شبی که درش هستیم ،قسم...

اون کسی که یه هفته دعوتمون کرد تا هرروز باهامون حرف بزنه و اتمام حجت کنه و دونه دونه آیه هایی که سهممونه رو نشونمون بده؛ هوامونو داره ..

به خودش قسم..

شاید حاجت روا شده باشیم و بی خبر باشیم..شاید هنوز وقت فهمیدن حکمتش نرسیده باشه..


تو امانت خدا روی زمینی دختر،سراسر خوبی، سراسر مهر...

همیشه باید شاد باشی، بخندی،همیشه امیدوار باشی.همیشه...





🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۱۷ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر


 اى کسانى که ایمان آورده اید، به قراردادها[ى خود] وفا کنید...

.

.

.


آیه 1 سوره مبارکه مائده

🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۰۱ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر