°•نیـــلگــــــــون•°

به رنگ آسمـــــان ..

°•نیـــلگــــــــون•°

به رنگ آسمـــــان ..

آخرین مطالب

  • ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۱۰ 186
  • ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۵ ارشد
  • ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۱۶ 95

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۴ هیچ!

محبوب ترین مطالب

  • ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۴ ......

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

خدا میدونه که چقدررررررر دلم میخواد ..چقققققققدرررر دلم میخوااااد..


ولی میدونم که نمیشه ...

🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۳۰ مهر ۹۵ ، ۱۵:۴۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

بچه که بودم

وقت هایی که خیلی دلم گرفته بود و بغض داشت خفه م میکرد،

بعد کلی تلاش برای نریختن اشکام..بعد کلی لرزش لبام و مقاومت کردن ..آخرش اشکام سرازیر میشد و بی صدا گریه میکردم ...عین یه بچه ای که تو این دنیای بزرگ تنهای تنهاست وهیچ پناهی نداره گریه میکردم...

امشب شدم مثل اون وقت ها .. شدم مثل یه بچه ی کوچیکِ بی پناه که مغلوب اشکاش شده و بی صدا أشک میریزه ...




خدایا میشه بگی تهِ این همه مقاومت چیه؟ تا کجا باید برم؟تا کجا؟






🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۳۰ مهر ۹۵ ، ۰۱:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

مثل وقت هایی که دوست داری دردودل کنی و داری میترکی از شدت حرفایی که تو دلت تلنبار شده،ولی میبینی هیچکس نیست که باهاش حرف بزنی ..

انگار همه جا مثل خیابون های سرد و بارونیِ شمال خلوت شده ..انگار تویی و یه خیابون آشنا ولی بی نهایت خلوت ..تویی و یه سرمای استخون سوز ..تویی و به بارون بی وقفه ای که از دلتنگی سرشاره..


مثل وقت هایی که دلت میخواد یه نَفَر سرشونه هاتو تکون بده،بلکه از شدت بار سنگینی که رو شونه هاته کم شه..

مثل وقتایی که دلت میخوای سرتو رو شونه های یه نَفَر بذاری و انقدر حرف بزنی تا دیگه چیزی برای نگفتن باقی نمونه..


مثل وقت هایی که دلت گریه میخواد و بغض داری و دست به قلم شدی بلکه یکم سبک شی ..ولی نمیتونی همراه با نوشتنت بباری ..


مثل وقت هایی که ... 


مثل وقتایی که سردرگمی ..

مثل ..


مثل همین حال،همین لحظه،همین زمان ...




🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۷ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر


سفر چه تلخه در امتدادِ اندوه

حس کردنِ مرگ ، لحظه ی ویرانیِ کوه


همپای هر بغض، شکستن و چکیدن

از دردِ غربت بی صدا فریاد کشیدن  ...






🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۷ مهر ۹۵ ، ۰۰:۴۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۵:۲۳

چشم های قرمز و اشکیش ...

.

.

.

.


کاش میشد شماره ی اون رفیق همسن و سالمون رو ازش میگرفتم ...

.

.

🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۱:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

نمی ترسم 

اگه گاهی 

دعامون 

بی اثر می شه ...

همیشه 

لحظه ی آخر؛

خدا نزدیکتر میشه ...





🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۴ مهر ۹۵ ، ۰۱:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به این نتیجه رسیدم؛ که اگه طرف واقعا اونی که "باید" باشه؛

باهاش تا ته دنیا هم میشه رفت !




🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۱:۱۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر


امشب طلسم شکسته شد و بلخره تونستم دفترچه ی ارشدو --که حنا لطف کرده بود و واسم فرستاده بود-- با دقت مطالعه کنم و تکلیفم رو روشن تر ...


برخلاف تصورم ؛ با کارشناسی رشته ی من؛ فقط ارشد دوتا رشته رو (تو وزارت بهداشت) میشه خوند.

اقتصاد بهداشت

و

مدیریت بهداشتی خدمات درمانی !!


سرچ کردم راجبشون و دیدم در حد مررررگ از هردو رشته بیزارم و دلم نمیخواد صد سال سیاه سر یکی از کلاساشون بشینم !

تازه آینده ی کاری جالبی هم ندارن !!!


رشته ها و پیش نیازها و درساشون رو که میخوندم؛ به این نتیجه رسیدم رشته هایی مثل زیست و شیمی و فیزیک (بطور کلی علوم پایه) هرچقد که با کارشناسی موقعیت کاری مناسبی نداشته باشند؛ عوضش تو ارشد میتونند رشته های مهیجی بخونند و ازین نظر خیلی خوشبحالشونه!


و برعکس رشته هایی مثل حسابداری یا پرستاری ؛ که با کارشناسی موقعیت کاری براشون فراهمه؛ تو ارشد احتمال تغییر رشته براشون زیاد نیست.اصلا این کار به صرفشون نیست !! مگر اینکه به رشته شون علاقه داشته باشن و بخوان تو رشته ی خودشون ارشد و دکترا بگیرند و به جایی برسند!! 

وگرنه برای تغییر رشته اصلا دستشون باز نیست!!(تو رشته های وزارت بهداشت رو میگم)

کما اینکه خیلی ها از رشته های دیگه به امید بازار کار خوب و آینده ی بهتر این رشته ها(حسابداری و مدیریت و..)؛ از مهندسی و حقوق و ...میان همین رشته ها رو میخونند برای تحصیلات تکمیلی!که چه بسا اگه امکان شرکت تو ارشدشم نداشته باشن؛  از خیر ارشد بگذرن و بیان کارشناسیشو بخونند!!! جدی میگم!


اما اگر کسی به رشته ش علاقه نداشته باشه و با انزجار و بدبختی درسشو تموم کرده باشه یا کارشو دوست نداشته باشه؛ فکر کردن به ارشد خوندن تو همون رشته یا رشته های مرتبطش ؛ واقعا براش مثل کابوس میمونه ..

خلاصه اینکه امشب فهمیدم نمیتونم و نمیخوام تو کنکور ارشد وزارت بهداشت شرکت کنم.

و نمیدونم حق انتخابم تو کنکور وزارت علوم چطوره.. 


نمیدونم میخوام با همین لیسانسم تو این همه آزمون های استخدامی شرکت کنم و یه بهره ای از مدرکم ببرم؛ یا اینکه بی خیال این آزمونای الکی و سهمیه بندی شده که برای یه عده خاصه بشم و بیخودی به خودم زحمت ندم و سنگین و رنگین بشینم سر جام!...


از طرفی نمیدونم با این میل به هدف "جدید" داشتن و میل شدید به مستقل شدن و دور شدن موقتی از خونواده و به تنهایی گلیم خودمو از آب بیرون کشیدن چیکار کنم ...بنظر خودم ساده ترین راه برای ارضای این نیازها  ارشد خوندنه!

.

.

.

خدایا شکرت به خاطرت همه ی نعماتت؛ به خاطر همه ی داده ها و نداده هات..

به حق همین شب عزیز؛ این آینده ی همیشه مبهم رو یکم روشن تر کن ..و یک راه خوب جلوی پام بذار ... آمین یا رب العالمین ...


التماس دعا

🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۱ مهر ۹۵ ، ۰۲:۱۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

باید بزنم تو دلِ چیزهایی که ازشون میترسم ... 









🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۰:۵۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

ازم نرنج ... دور نشو ازم نیلوفر ...دور نشو ....

.

.

.

.

.

.

.

من رنجیدم.اما دور نشدم ... من همیشه بودم.تو دور شدی ... تو رفتی ...


🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۵:۵۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر

میگفت: من میتونم منتظر بمونم؛ اما زمان منتظر ما نمیمونه ...

🔹🔹نیلگون 🔹🔹
۰۸ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر